خلاصه کتاب:
دختری به نام آناشید هستش که تو ۱۲ سالگی به فرزند خوندگی یه خانواده اشرافی پذیرفته میشه و اونا یه پسر دارن به اسم آریو که ۶ سال از آناشید قصه ما بزرگتره اون پسر از آناشید متنفر میشه چون حس میکنه که با اومدن اون به خانوادشون همه ی مهر و محبت ها به سمت اون سوق داده میشه و آریو قسم میخوره که از اون دختر انتقام بگیره و اون به آلمان میره و بعد از ۸ سال بر میگرده و حالا زمان انتقام میشه و اتفاقاتی که میفته و…
خلاصه کتاب:
این کتاب روایت داستانیست عاشقانه و آرزوهایی بزرگ که با سنگ اندازیها و کینهتوزیهای خانوادگی نابود میشود و انتقامی کهنه، که سالها سایهی شومش را بر زندگی آنها انداخته و بذر حسرت و نفرت را در دلهایشان نشانده. اشخاصی که حتی دیگر وجود ندارند هنوز سرنوشتشان را رقم میزنند و باعث تباهیشان میشوند!
خلاصه کتاب:
امیرارسلان به خاطر کینه از خانواده ای، دختر خانواده رو اسیر خودش میکنه تا انتقام بگیره ولی متوجه میشه بهار دختر اون خانواده نیست و بهار هم قربانی اون هاست. نقشه ای میکشه. از طرفی از بهار خوشش اومده از طرفی میخاد به وسیله بهار انتقامشو بگیره…
خلاصه کتاب:
من رایانم… پسری که توی پوکر و شرطبندی حرف نداره، کسی که خیلی از دخترا به خاطر ثروتش و جذابیتش حاضرن براش هرکاری بکنن… اما دل من فقط پیش یه نفر گیره، یه نفر که یه شب تو یکی از شرطبندیام دیدمش و دیگه نتونستم ازش بگذرم ماهزاد، دختر باهوش و لوندی که رقیبمه و هیچ جوره باهام کنار نمیاد و دم به تله نمیده اما من باهاش شرطبندی می کنم و بدستش میارم و اون بالاخره مال من میشه…
خلاصه کتاب:
زندگی پره اتفاقه… میشه اسمشو گذاشت تقدیر… سرنوشت… هردو باهم… من و تو… نگاهت آرزوی من… نگاهم آرزوی تو… باهم زیر یک سقف… در یک مامن پر آرامش… مامنی برای ما… تا قسمت کنیم تنهایی هایمان را… یه مامن آروم… یه خوابگاه…
خلاصه کتاب:
طوفان آذری پسر ناخلف جسور آذری و سنا عباسی دختر بزن بهادر شاهکار عباسی داستان های زیادی با یکدیگر دارند. آنها عضو یک اکیپ پنج نفره ی سرسام آورند که به هیچ عنوان نمی گذارند یک آب خوش از گلوی کسی پایین برود. هیجان اصلی رمان وقتی شروع می شود که خیال حاجیان، مادر طوفان تصمیم می گیرد برای طوفان آستین بالا بزند چون دیگر تحمل کارهای عجیب و غریبش را ندارد… اما آنها “بدترین ها” هستند همیشه یک فکری در کله ی خرابشان دارند!… حال فکری بکر برای نجات جان طوفان از ازدواج اجباری یافته اند!
خلاصه کتاب:
داستان یه خانوادس ک وضع مالی خوبی ندارن دختره تو گذشته با یه پسر مایه دار دوست بوده ک بینشون بهم خورده حالا باز سر راه هم قرار می گیرن… ظهر گرمی بود، عرق از زیر مانتوی خنک و تابستانی اش شره می کرد و تنش زیر آفتابِ داغ گُر گرفته بود، مقنعه اش را چند بار تاب داد و یک بار دیگر زنگ خانه را زد، بعد از پنج دقیقه انتظار دیگر امید چندانی به باز شدن در نداشت، ولی خودش...
خلاصه کتاب:
نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خود ساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش را رقم می زند...
خلاصه کتاب:
همه چیز از یک مزاحمت تلفنی که جنبه ی تفریح و سرگرمی داشت شروع شد. پسری خوشگذران که در پی رابطه های آنچنانی با دختران است و دخترکی ساده از خانواده ای بشدت مذهبی که از همه چیز منع شده و در شرف ازدواجی سنتی است اما … رابطه ها درهم می پیچد تا به اجبار یک زندگی شکل گیرد فارغ از عشق احساس…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.