خلاصه کتاب:
لیام، افسر پلیسی است که عاشق نویسندگی است اما در هیچ کدام از این دو کار نمی تواند به موفقیت برسد. آلدو، بهترین دوست او، کارآفرینی بدشانس است که دردسر هیچ وقت دست از سر او برنمی دارد. لیام همزمان با تکرار بد اقبالی های آلدو، تصمیم می گیرد تا کتاب بعدی اش را به بدشانسی های بهترین دوستش و تلاش بی ثمر آلدو برای به دست آوردن تنها عشق واقعی زندگی اش یعنی همسر سابقش، استلا، اختصاص دهد.
خلاصه کتاب:
پرسفون دومین دخترِ قدرتمندترین زن شهر، مدتهای زیادی رو برای فرار از شهر و زندگی اجباری و کسالتبارش تلاش کرده و حالا که در یه قدمی آزادیش قرار داره، توسط توطئهی مادرش در یک عمل انجام شده قرار میگیره و در بزرگترین مهمانی سال و حضور تمام بزرگان شهر، به نامزدی حاکم بزرگ، قاتل و پیر شهر، درمیاد. اما پرسفون همون شب فرار میکنه و حتی مرگ رو به این حقارت ترجیح میده.
خلاصه کتاب:
من یه جنگ خونین شروع کردم. من یه دشمن وحشتناک برای خودم درست کردم. فقط سر یه زن. این یه تصمیم احمقانه بود ولی من هیچ پشیمونی ندارم. چون بلیسیما بالاخره مال من شد.
خلاصه کتاب:
قصه امروز ما، قصه گذر از سختی هاست، وقتی دلیلی برای این گذر داری! اصلاً شاید رسیدن به فردا، همان دلیل گذراندن امروز است. قصهگوی امروز ما نیز از روزهای بد و سختی میگوید که اگر لحظهای در عبور از آن تردید کند، تمام زندگی را خواهد باخت.
خلاصه کتاب:
بعد از اینکه جید در محراب توسط نامزدش ترک می شه برای آرامش بیشتر به مزرعه بهترین دوستش نقل مکان میکنه اون در آنجا آرامش گرفته ولی… انتظار نداشت که سرنوشت اون رو به سمت برادر ساکت و کم حرف دوستش بفرسته وقتی آن کابویی زرق و برق دار و با شکوه اون رو میبوسه همه شرط هایی که برای خودش ساخته بود نابود میشه و حالا اون دیگه نمیتونه ازش دست بکشه. تالون استیل یه مرد نابود شده بود. اون هرگز از آسیب و زخم های دلهره آور و مخوف دوران کودکیش نجات پیدا نکرده. اون چیزهایی که زنان زیادی در اختیارش می گذاشتند رو می گرفت ولی….
خلاصه کتاب:
جذاب ترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. (کلی جانسن) با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من به عنوان هماهنگ کننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحت ترین بازیکن ها برای اداره کردن بود اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانی اش داغون شد! وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم یک نقشهی مسخره کشید… او به من کمک میکرد که توجه اونو جلب کنم و منم بهش کمک میکردم حسادت نامزد سابقش رو برانگیزه. ما قوانین تعیین کرده بودیم. ما کلمه امن گذاشته بودیم. اما میگن قوانین برای شکستنه مگه نه؟!
خلاصه کتاب:
لیف، باردا و جاسمین تقریبا به هدفشان رسیده اند. شش گوهر بر کمربند دلتورا می درخشد. حالا باید آخرین گوهر را پیدا کنند تا دلتورا از دست ارباب سایه های اهریمنی نجات پیدا کند. همسفران قبلا با حوادث و موجودات وحشتناک زیادی مواجه شده اند. اما حالا بابد با وحشتناک ترین شرایط روبرو شوند. آنها قصد دارند تا با نیروهای مرموز تاریکی دست و پنجه نرم کنند، نیروهایی که قدرت و شهامت به تنهایی نمی توانند آن ها را شکست دهند.
نام کتاب: دره گمشدگان (جلد هفتم مجموعه در جستجوی دلتورا)
خلاصه کتاب:
بعد که نامزد سابق جید اون رو توی محراب ترک میکنه جید برای آرامش بیشترش به کلرادو مزرعه دوستش نقل مکان میکنه و با برادر بزرگتر مارجوری که خیلی کم حرف و مرموزه آشنا میشه تالون استیل از همون اول اشتیاقی زیاد و رابطه ای آتشین با جید داشت ولی نمی دونست که این اشتیاق تبدیل به دلبستگی شده تالون عاشق جید شده و نمیدونه که چطور بهش بگه، اون میخواد به خاطر جید تلاش کنه تا با گذشته ی خیلی وحشتناکش روبرو شه…
خلاصه کتاب:
جاناتان مدت هاست به دنبال دوست قدیمیش رالف (که باعث مرگ نامزد جاناتان شده) می گرده تا انتقام بگیره.وقتی متوجه میشه رالف کجا زندگی می کنه بی درنگ به اونجا میره ولی با نامزد رالف، شیدن رو در رو میشه.دختر بی گناهی که از هیچی خبر نداره و تنها دلخوشیش رالف الکلیه که اون رو گروگان گرفتن. جاناتان مصمم میشه که علیرغم تنفرش از رالف به شیدن کمک کنه و رالف رو نجات بدن و در همین حین احساس می کنه که شیدن کسیه که تو گرفتن انتقام از رالف می تونه بهش کمک کنه!
خلاصه کتاب:
لارتن کرپسلی هشت ساله پسرکی پر از آرزوهای دور و دراز است. زندگی راحتی ندارد اما شکایتی هم ندارد تا اینکه دست به قتلی وحشتناک می زند و مجبور به فرار می شود. فراری که او را با دنیایی بسیار متفاوت آشنا می کند. حال لارتن به عنوان موجود شب زندگی می کند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.