خلاصه کتاب:
مروارید یه دختر مستقل و پر تلاش جنوبی که داره تهران درس میخونه و گیر یه همخونه ی بدکاره افتاده و جایی رو نداره بره که تو همین روزا صاحب خونش مجبورش میکنه یا اون هم باهاش همکاری کنه یا از خونه بره بیرون و اونم در به در میوفته دنبال خونه که یکی از دوستاش یه ادمی رو معرفی میکنه به اسم فراز که نه بهش اعتماد داره نه کسی میدونه چیکاره اس و کجا زندگی میکنه حالا اون اینجاست دم در خونه پسر بد دانشگاه….
خلاصه کتاب:
اقلیما دختر بلند پروازی است که در یک خانواده فقیر در جنوب شهر متولد شده است. پدر و مادرش در یک تالار کار می کنند اما اقلیما دوست دارد در تالاری در شمال شهر که حقوق بهتری می دهند کار کند. روزی در آن تالار در یک جشن خانمی به اقلیما پیشنهادی می دهد که با آن پول خوبی می تواند بدست آورد اما باید روی آینده اش قمار کند.
خلاصه کتاب:
داستان ابتدا با صحنه های عاشقانه و حضور چند جوان پرشور و با انگیزه در زمینه کار و زندگی شروع میشه اما کم کم با به میون اومدن پای بزرگترها و گذشته و اتفاقاتی تلخ قصه وارد پیچیدگی های زیادی میشه. اتفاقی در گذشته که حالا بر زندگی و علاقه چند ساله ی سامیار و رزا سایه انداخته و رابطه ی این دو شخصیت رو به چالشی سخت کشونده...
خلاصه کتاب:
درمورد یه دختریه به نام سایه که پدر و خواهر و برادرش مهندسن بعد این دانشگاه نرفته و هنرستان سفالگری خونده ، کسی تو خانواده آدم حسابش نمیکنه کلام ماماندختره با چند تا خانواده از این مجلس دورهمی ها دارن ، داستان درمورد ایناس… و شخصیت اصلی پسر داستان ، قراره که با دوست صمیمی این دختره ازدواج کنه ولی به نتیجه نمیرسن تا اینکه پسر داستان توجهش سمت سایه جلب میشه…
خلاصه کتاب:
رمان در مورد عاشقانه های بسیار ناب در دل محله های قدیم است زمانی که هیچ نوع فضا مجازی نبود و آدم ها ارتباط بیشتری با هم دیگر داشتند. در این بین دو همسایه هستند که سال ها مرد های خانواده با هم رفیق بودهاند بعد از یک سوءتفاهم میان آن ها کاملا ارتباط خانوادگیشان قطع میشود اما این دلیل نمیشود که دختر خوش سیما و باحیای قصهمان دلش از پسر بوکسور و ورزشکار آن خانواده جدا شود. کم کم میفهمد که او هم نسبت بهش بی میل نیست تا این که زمان رسیدن برملا شدن آن سوءتفاهم میان خانواده ها میرسد که معلوم میشود همه چیز به پسر خانواده ربط دارد و…
خلاصه کتاب:
آیه… دختری آرام و مهربان… دختری که برای نجات جان نامزدش که طی اتفاقی کاوه را به قتل رسانده دست به هر کاری می زند، حتی اگر آن کار جدایی از عشقش باشد… و در این راه پا به خانه ای می گذارد که هیچ شناختی از صاحبش ندارد…
خلاصه کتاب:
درباره ی دختری به اسم هیواست که همه ی افراد خانواده به جز خواهر بزرگترش را در حادثه ای از دست داده است و هیوا که بر خلاف خواهرش حوری از روحیه ای شلوغ و پر جنب و جوش برخوردار است علیرغم سرزنش ها و توبیخات حوری که مدام از او می خواهد عاقلانه و باوقار رفتار کند دست از شیطنت و مردم ازاری بر نمی دارد تا اینکه...
خلاصه کتاب:
دختر قصه مرتکب گناه میشه مثل من مثل تو. حالا ممکنه گناهاش رنگ دار تر و گاهی غیر قابل بخشش باشه... اما بخشیدن و نبخیدنش با پسر قصست که که مجنون. مجنون تر از فرهاد! مهتا دختری که احساس می کنه بعد از چند سال دوستی با مازیار عشقشون به سر و سامون پیدا کردن و به آرامش رسیدن نیاز داره. اما مازیار جدیدا مشکوک شده. جدیدا نگاهاش تنوع بیشتری می طلبه. خواسته هاش بو دار شده. روزی که مازیار اولین نه از جانب مهتا رو میشنوه میشه آخرین روز رابطشون. روز مرگ عشق مهتا شد روز تولد برای عشق دیگری!
خلاصه کتاب:
من ترکانم! دختر یکی یه دونه ی حاجی دریادل! بابام و سر یه شراکت، تو سن شونزده سالگی پشت میله های زندان دیدم و ده سال از اون روز میگذره!
حالا من دیگه یه دختر شونزده ساله نیستم! حالا بزرگ شدم و اومدم دنبال حقی که ده سال به ناحق ازم گرفتن! تو این راه پر پیچ و خم فقط یه سلاح دارم و اونم…
خلاصه کتاب:
رویایی که رو آوار زندگی دیگران ساخته بشه به هیچ جایی نمی رسه هیچ جا! چون زمین گرده سارا. زمین گرد بود، سیب هم می چرخید، رویاهاهم روی آواری فروریخته ساخته شده بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.