دانلود رمان آوای زندگی از نگار فرزین با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آوا دختری که درگیر بی مهری خانواده است عاشق مردی که پانزده سال از خودش بزرگتر است می شود. مردی که خودش هنوز عشق اولش را از یاد نبرده. خیلی طول می کشد تا آوا متوجه شود برای بدست اوردن یک زندگی عاشقانه باید چیزهای زیادی بیاموزد…
خلاصه رمان آوای زندگی
من هیچ وقت یک مبارز نبودم. نمی دانم به خاطر ویژگی شخصیتیم بود و یا به خاطر نوع تربیتم که هیچ وقت نه برای بدست آوردن حقم جنگیدم و نه برای محافظت از آن چه که به من تعلق داشت. شاید هم تمام این ها فقط یک مکانیزم دفاعی بود برای زنده ماندن در خانواده ای که من را دوست نداشتند. بچه دوم خانواده بودم و آرش، برادرم چهار سالی از من بزرگتر بود. از وقتی که به یاد می آورم بین من و آرش تفاوت زیادی وجود داشت. من اجازه هیچ کاری را نداشتم و او اجازه هر کاری را داشت.
من همیشه مقصر بودم و آرش هیچ وقت مقصر نبود. هیچ کدام از پیشنهادات و نظرات من در خانه شنیده نمی شد ولی هر چیزی که از دهان آرش خارج می شد مثل
وحی منزل، لازم الاجرا بود. وقتی کوچکتر بودم گاهی با آرش دعوا می کردم مهم نبود من مقصر بودم یا آرش در هر صورت من تنبیه میشدم. بزرگتر که شدم یاد گرفتم از حق و حقوقم بگذرم تا کمتر آسیب ببینم. ترس از آسیب دیدن چنان در من شدید بود که هیچ وقت برای حقم نجنگیدم. هیچ وقت به مادرم نگفتم آرش پولهای قلکم را برداشت و برای خودش توپ چهل تکه خرید.
هیچ وقت به معلم کلاس پنجمم نگفتم نقاشی که توی مسابقه نقاشی منطقه اول شد، مال من بود که بغل دستی ام به زور از من گرفت و به اسم خودش به دفتر
مدرسه تحویل داد. هیچ وقت به خاله ام نگفتم آن آلبوم فانتزی که از ایتالیا برایم آورده بود و هر دفعه که من را می دید بابتش منت سرم می گذاشت اصلاً به دست من نرسید و دختر عزیز دوردانه اش آلبوم را به دوست پسرش هدیه داده بود و هیچ وقت به مادرم نگفتم تکه ای از قلب او سهم من است و او باید من را هم مانند آرش دوست داشته باشد…