دانلود رمان تهاتر از الهه محمدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نمی دانست حکایت دشت پرگل و شقایق های غمگین و گل سرخ تنها چیست!.. صدای دف زدن مثل کوبیدن بر طبل از دور به گوش می رسید.. نگاه دختر جوان مثل داغ شقایق سینه اش سوخته بود اما لب های آماده اش مثل سرخی گل سرخ ،مرد جوان را داغ کرد حجله ای از گل شقایق برای دختر جوان ساخت و سینه اش را با قلب دخترک آشنا ساخت… پوششی حریر گونه روی تنشان پایین آمد و آن ها جز صدای شوق دف ها و فریاد عشق نمی شنیدند…
خلاصه رمان تهاتر
شادمهر که داخل اتاق آمد قادر نبود خودش را جمع و جور کند. مادر نیز در حال باز کردن در برای شادمهر بود و کاملا پشت به شقایق داشت. از این رو متوجه دختر نشد و با لحن دلواپس شادمهر سمت شقایق چرخید. _عه این چش شد؟ چرا افتاد؟ شیرین بلافاصله برگشت و دوتایی سمت شقایق دویدند. شادمهر نبض دختر جوان را در دست گرفت و گفت: چقد تنش سرده. فشارش افتاده. شیرین روی گونه شقایق زد و با بنام خواندن دخترش گفت: -شقایق !!! چی شدی مامان ؟ شادمهر بلافاصله از جا بلند
شدو گفت -آماده اش کن ببرمش دکتر مامان من هیچی با خودم نیاوردم. شیرین فورا گفت: همه چی تو وسائل من هست مامان. شادمهر سراغ کمک های اولیه مادر رفت و آنچه مورد نیازش بود پیدا کرد. بعد از معاینه دقیق دختر جوان گفت: میرم براش دارو بگیرم قند و فشارش خیلی پایینه. شیرین نگاهی نگران به شادمهر انداخت و گفت: بچه ام خوب بود. چرا یهو اینجوری شد؟ -شادمهر در حال جمع کردن وسائل با حرص گفت: شما این جونورو نمی شناسی؟ تا از زور درد نمیره صداش در نمیاد.
شیرین حق را به شادمهر داد. جعبه را از شادمهر گرفت و گفت: خودم جمشون میکنم تو پاشو برو دارو بگیر. _تا میام یه شربت قندی چیزی بریز تو حلقش جونش نیاد بالا تا بیام. توروخدا صحبت نکن مامان جون.. چشم… شادمهر بلند شدو سمت اتاقش رفت تا آماده بیرون رفتن شود. داخل اتاق که شد صدای شرشر آب میگفت پدرش درحال استحمام است. از این رو سریع آماده شد و بیرون زد. در حال پایین رفتن از پله ها یادش آمد دفترچه شقایق را همراه نبرده است. از این جهت سمت اتاق آن ها برگشت…