خلاصه کتاب:
صدای قلب سلین از چهار فرسخی هم قابل شنیدن بود. کارن خشونت به خرج داد. دستانش را دور بازوی دخترک حلقه کرد و او را از جلوی معرکه دور کرد. -تو اینجا چیکار میکنی دختر؟ چشمان گشاد شده ی سلین، ترس واندکی شوق برای دیدن کارنش داشت: _کارن این معرکه برای توئه … بخدا خودم شنیدم … دست کارن به روی دهان سلین، مهر شد. _هیش…
خلاصه کتاب:
داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی عطر ساز شدن داره…پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی میکنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروز کوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه. یک ازدواج ناخواسته و یک عشق ناخواسته تر که سرانجام سبزی در پیش داره…
خلاصه کتاب:
دکتر بهرادمعین باستان شناس معروفی که برای اثبات افسانه ی قدیمی به یک منطقه ی باستانی میاد اونجا با صنم همسر سابق خواهرزاده ش کسری اشنا میشه و ناچارا باهم برخوردایی دارن، بهراد در پی کشف راز صنم اونو تحت فشار می ذاره تا بفهمه چرا صنم شب ازدواجش از ارتباط با کسری خودداری کرده و ایا حرف هایی که پست سرش گفته میشه حقیقت دارند یا فقط تهمتن…
خلاصه کتاب:
اونا پدرمو گرفتند. بعد از اون نوبت منه، مگراینکه باخواستهشون موافقت کنم. زمین زدن قدرتمندترین مرد ایتالیا. کِیتو مارینو. مردی که همه جا توسط گارد امنیتی اش محافظت میشه و کاخ مستحکمش توی توسکانی کاملا غیرقابل نفوذه. اون بدبین ترین مرد کشوره و به هیچکس اعتماد نمیکنه. بنابراین غیرممکنه که بتونم تنهایی اونو از پا دربیارم.اگه بخوام پدرمو نجات بدم، تنها یه انتخاب دارم. اینکه به دل کیتو راه پیدا کنم… و اونجا بمونم!
خلاصه کتاب:
توبه کردم! توبه کردم که دگر توبه شکستن نکنم! که دگر فکر کنار تو نشستن نکنم! توبه کردم که اگر باز نگاهم بکنی، طلب دل به سر زلفِ تو بستن نکنم! توبه کردم که به کسی دل ندهم، تجربه ی تلخ یک رابطه با اشک گسستن نکنم! توبه کردم هدف تیر نگاهت نشوم! توبه کردم و گو خلق بدانند که… من عاشق و مستم! آوازه درست است و… “توبه بشکستم!”
خلاصه کتاب:
آیناز دختری شیطون و مغرور رمانی هست درباره ی دختری به اسم آیناز محمدی دختری که در مقابل پسرا مغروره و صدالبته زبون دراز سه تا دوست داره با اسم های نیلوفر، نسیم و الهه که مثل خواهراشن تک فرزند خانواده محمدی و عزیز دردونه است باباش کارخونه داره و مامانش دندون پزشک وضعشون فوق العاده خوبه مسیر زندگیش از برخورد با پسری به اسم سهند راد تغییر میکنه سهند مثل آیناز مغروره و همش تو جنگ و دعوان تا اینکه اتفاق های میوفته ک عاشق هم میشن و …
خلاصه کتاب:
پزشک مامایی که نوزادان زیادی را در قدم گذاشتن به این دنیا همراهی می کند به ناگه دلش بند دل کودکی می شود که با مهر بزرگ حرام زادگی به دنیا آمده اما دخترک پزشک کودک را تنها نمی گزارد مردی که به همسر خود شک کرده و به اون انگ نامشروع بودن میزند و گناهان بسیار جبران ناپذیری در حق اون انجام می دهد و گاهی اما چه زود دیر می شود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.