خلاصه کتاب:
داستان، داستان عشق است. مهتا دختری جوان اسیر عشق پسردایی تحصیل کرده اش رامتین است… غافل از اینکه رامتین از او متنفر است... روزها میگذرد... ماه ها و سال ها… روزگار دست این دو جوان را در دست هم میگذارد اما... این احبار حاصلی جز شب های غمگین و محزون مهتا و روزهای پرکار و خشمگین رامتین ندارد... اما! زمان همه چیز را حل می کند. گذر زمان عشق مهتا را همچون جوانه ای در قلب رامتین کاشت و به دنیا امدن دو فرشته ی کوچک از جنس بهشت و با آمدن بهار عاشقی این جوانه رشد کرد و تبدیل شد به عشقی جنون آمیز…
خلاصه کتاب:
درباره ی یه دختر که از یه خانواده متوسطه... دختری که بخاطر زندگی پدرش زندگی خودشو تباه می کنه!! پدر سوگند قصه ما که یه راننده تاکسی سادست به جرم قتل محکوم به اعدام میشه در این بین پسر مقتول شرطی می ذاره که این خانواده به کلی متعجب میشن!! پایان خوش
خلاصه کتاب:
سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاشهای زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمیشه و به تلاشش ادامه میده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه میشه که میتونه آیندهاش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور چشمی فامیل، عاملی میشه برای تشدید حس حسادت و رقابت. تا اینکه سیما برای جلو زدن از فرحان و پیشرفت تو کارش تصمیم میگیره…
خلاصه کتاب:
شرح زندگی سه شخصیت با نامهای مفتون، تینوش و فتاح است. تینوش همسر مفتون بوده و شغل او طراح لباس است، مفتون روزنامهنگار خبره و فتاح یک نویسنده در حال رشد در دهه ۶۰ بود…
خلاصه کتاب:
رای زندگیم تصمیم گرفتند همان هایی که از زندگی هیچ نمی دانستند. قضاوتم کردند. قضاوتی که تمام آینده ام را به آتش کشید. اگر این من،من نیستم،تقصیر تمام کسانی بود که تغییرم دادند. تغییرم دادند و من دنیایشان را در آتش این تغییر که بی تقصیر در تقدریم جای دادند می سوزانم...
خلاصه کتاب:
آریو آژند، پلیس مخفیای هست که به عنوان یه هکر حرفهای به یه باند مخوف قاچاق انسان نفوذ کرده… مردی جدی و مقتدر اما زخمخورده که هدفش انتقامه و جون خودش رو گذاشته پای این کار! در این بین، توی یکی از تعقیب و گریزها تیر میخوره و نزدیک یه روستا در کردستان بیهوش میشه!
خلاصه کتاب:
رمان روایت گرِ زندگیِ دختری به نامِ غزل است که در نُه سالگی فرزند خواندهی برزو سپاهی و همسرش شد. این زوج یک پسر به نامِ باربد دارند که پس از گذشتِ چند مدت به غزل دل میبازد. برزو و همسرش طلا که از احساسِ باربد با خبر میشوند تصمیم میگیرند او را از غزل دور کنند و به آمریکا بفرستند. بعد از گذرِ ده سال باربد باز میگردد. این بار مصمم است که غزل را به دست آورد.
خلاصه کتاب:
قصه سه دختر است که همدیگر را خواهرانه دوست دارند، اما روزگار برای آنها خواب های بدی دیده، آیا آنها با دنیا یکی می شوند و راه بی وفایی پیش می گیرند؟؟؟؟ (در این رمان هیجان آنقدر زیاد است که از خواندنش دل نمی کنید، فقط کافی است خواندنش را شروع کنید) پایان خوش.
خلاصه کتاب:
گر چه نمیدانست چرا میرود و چه باید بکند. ولی حسی در درون، او را به رفتن تشویق میکرد و هیجانی ناشناخته وجودش را در خود میگرفت. گویا با معشوق خود وعده دیدار داشت. در طی راه تا گورستان این حالت عجیب با شوق بیشتری ادامه یافت و زمانی که در انتظار آمدن او نشسته بود احساس کرد لرزش دستانش مهار کردنی نیست. با صدای پای هر زنی که از آن نزدیکی عبور میکرد قلبش به تپش میافتاد ولی وقتی عبور بیتفاوت او را از کنار سنگ قبر میدید آرام تر میشد….
خلاصه کتاب:
یاسمن یه زندگی پر از سختی و درد داشته… و حالا پدر و برادرش اونو فروختن و قراره ببرنش تا بشه صیغهی حاج اکبر معتمد. ولی پای عقد میفهمه قراره زن پسر حاج اکبر یعنی محراب شه. محرابی که خودش دلش گیر بوده، حالا هم باید به حرف پدرش یاسی رو بگیره و….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.