دانلود رمان پنجره ی جنوبی از میم بهارلویی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پزشک مامایی که نوزادان زیادی را در قدم گذاشتن به این دنیا همراهی می کند به ناگه دلش بند دل کودکی می شود که با مهر بزرگ حرام زادگی به دنیا آمده اما دخترک پزشک کودک را تنها نمی گزارد مردی که به همسر خود شک کرده و به اون انگ نامشروع بودن میزند و گناهان بسیار جبران ناپذیری در حق اون انجام می دهد و گاهی اما چه زود دیر می شود…
خلاصه رمان پنجره ی جنوبی
فضا پر بود از رقص نور و گاز مه مانندی که زیر پای جوانان می لغزید ! بو ی خاصی در محیط پیچیده بود که بی ربط نبود به چند جوان گوشه ی سالن و سیگاری که بی نشان رد و بدل می شد. هر دو ایستاده بودند جلوی میز بار و نگاه یکی از آنها غریبانه و ناخرسند بین جمع می گشت و دیگری بیخیال و بی قید، نخ سیگار کشیده نشده ای میان انگشتانش بازی بازی می کرد و از میان تای انگشتانش نوبت به نوبت تاب می خورد و می رفت تا نزدیک شست و بر می گشت سمت انگشت کوچکش!
– اونا،خودشونن؟! برگشت سمت همراهش که با سر گوشه ای را نشان می داد، شش هفت دختر و پسر دور هم جمع شده بودند. جواب مرد به ظاهر بیخیال، دبه همراه عصبی و کلافه اش فقط ” هوم ” بود و نگاهش تیزتر از قبل روی آن جمعیت و تیز شد! و دختر قد بلندی از میان آن جمع شش هفت نفره، با لباس هایی نافرم و بدن نیمه برهنه و آرایش غلیظ و پر اکلیل، از لحظه ی ورودش دنبال این دو نفر می گشت. وقتی متوجه شد نگاه آنها هم به اوست، از همان فاصله با ناز و ادا لبخندی به عنوان سلام به رو ی شان زد که…