خلاصه کتاب:
ترلان دختر شاد که به واسطه بلد بودن دارویی گیاهی، میتونه هر سوختگی شدیدی رو درمان کنه. این کار رو توی دانشگاه انجام میده و… بعد اتمام درسش، به شهر خودش برمیگرده، مردی دنبالش میاد و از ترلان میخواد تا زخمهاش رو درمان کنه و روزبه مدتی رو همخونه ترلان بشه و..
خلاصه کتاب:
درباره دختری به نام بهار هست که با نقل مکان به یک محله جدید با مزاحمت های پسری به نام صادق رو برو میشه که زندگیشو از روال عادی خارج میکنه و ناخواسته به سمت دیگه ای می بره…
خلاصه کتاب:
مدتها بعد از غیبتت که اسمی از تو به میان آمد دنبال واژهای گشتم تا حالم را توصیف کنم… هیچ کلمهای نتوانست چون غَثَیان حال آشوبم را به تصویر بکشد. با شنیدن اسمت غَثَیان کردم. تمام خاطراتمان را… تمام نگاههای عاشقانهای که میانمان رد و بدل شده بود. توصیف حال من، توصیف دل آشوبههایم بعد از بازگشتت وقتی دیگر عاشقانههایت به من تعلق نداشت فقط یک کلمه بود. “غَثَیان” غَثَیان در لغت به معنی آشوب و شوریدگی دل است که منجر به قی کردن شود. (حالت تهوع از میزان اضطراب و استرس)
خلاصه کتاب:
دوتا دختر به اسم سویل و ماهک توی پرورشگاهن… داستان از اونجا شروع میشه که پسری شر و قلدر به اسم شروین سر جنگ و جدال رو با سویل باز می کنه و بین همین جنگ و جدالا و تلافی کردنا ماهک استعداد خودش و توی بازیگری کشف میکنه و دنبالش میره اما…
خلاصه کتاب:
روسلا دختر خاص وقدرتمندیه که تو قبیله ای مرد سالار به دنیا اومده و راز های زیادی داره، بعد ازدواج مخفیانه اش با خوناشام دورگهای شبا، مورد تعرض جادوگری مرموز نقابداری قرار میگیره که با یک کلمه بی هوشش میکنه و مدعی جفت حقیقشه و هروقت قدرتمند بشه میاد سراغش. اول فکر میکنه خواب دیده تا اینکه تو واقعیت اون مرد میاد سراغش اسیرش میکنه و تو تخت سنگ قربانگاه بهش …
خلاصه کتاب:
برهان زرگر، ته تغاری حاج آقا زرگر بزرگ راستهی طلافروشهای بازار بزرگ تهران، پسری از یه خونوادهی سنتی و مذهبیه که بجز خواهر و مادرش با هیچ جنس مونثی هم صحبت نمیشه و چشماش هیچ زنی رو نمیبینه! برهان چشم پاک حالا باید برای رهایی از این با دختری ازدواج کنه که... مروارید دختر هجده سالهای که برای رسیدن به آرزوهاش از پرورشگاه که تمام این سالهای زندگیش رو توی اونجا گذرونده میاد بیرون و به دنبال زندگی جدید میره! حاج اقا زرگر پدر برهان اونا رو مجبور میکنه تا با هم ازدواج کنن و این دقیقا چیزیه که مروارید می خواد...
خلاصه کتاب:
داستان دختری است که بالاجبار بخاطر بدهی پدرش مجبور به ازدواج با پسر خان می شود اما این ازدواج، ازدواجی رویایی نیست. چرخ و فلک زندگی دخترک این بار در بالا ترین سراشیبی ایستاده، باید دید با کشاندنش به حرمسرا و وارد کردن افراد جدید به زندگیش دیگر چه گردش هایی دارد…
خلاصه کتاب:
اطلس دختر ساده و معصومی که با اومدنِ همسایهی جدیدشون درگیر رازهای پیچیدهای میشه که مجبوره بنا به دلایلی با این همسایهی مرموز همخونه بشه، شاهرخ هم بعد از مدتی دل میبنده به این دختر معصوم و بینشون…
خلاصه کتاب:
داستان دختری خبرنگار که تصادفی جان خلافکار خطرناکی را نجات می دهد. دست تقدیر چند وقت بعد این دو را رو به رو می کند. خلافکار بی رحم داستان مجبور است او را بکشد ولی تصمیم دیگیری می گیرد… او را در عمارت خود به بند می کشد و می خواهد…
خلاصه کتاب:
وصال دختری پرستار که به همراه برادر و مادربزرگش زندگی میکند. برادرش با دختری پولدار فرار میکند و هیچ کس نمی داند علت فرارشان چه بوده. این دختر فراری برادری خشن و غیرتی با مادری مریض دارد. پولاد، وصال را اذیت می کند و باور ندارد که وصال چیزی از فرار نمی داند. تا جایی که وصال مجبور می شود همراه مادربزرگش فرار کند و در یک عمارت از زنی مریض پرستاری کند. غافل از اینکه خودش، خودش را به دام انداخته و عمارت، خانه ی پولادخان است…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.