خلاصه کتاب:
دختری که بعد از دست دادن مادرش، پدرش از اون متنفر میشه و همه تو خانواده بهش زخم زبون میزنن. تا اینکه پسرعموش که مدلینگه از ترکیه میاد و مجبورشون میکنن باهم ازدواج کنن اما پسر عمو از ایجاد این وصلت ناراضی بود و برای پیشیمون کردن دختر اون رو با آزار میده…
خلاصه کتاب:
اُرکیده نجفی یه دختر تحصیل کرده است . یه دختر که تو ناز و نعمت بزرگ شده و همه چی داشته ، حتی ازادی بیش از حد و تو این بین با سپهر صولتی آشنا میشه. عاشق و دلباخته اش میشه و کم کم رابطه ای شکل میگیره که حداقل سرنوشت ارکید رو به لجن میکشه. ارکید ناخواسته پا تو زندگی ای میذاره که نمیدونه خودش اون رو انتخاب کرده یا سپهر. ارکید حامله میشه ولی خونواده ها کم کم میفهمن. بچه رو تو دعوایی که به وجود میاد از دست میده همه چی بهم میریزه و…
خلاصه کتاب:
می گویند پدرش مرد کثیفی بود که در حین گیجی به زنی متاهل نزدیک شده و کشته می شود و مادرش زنی بدکاره که قبل از ازدواج دومش فرار می کند. آنقدر از مادرش بدگفتن که خان دستور داد با برادر بدچشمش ازدواج کند… اما قبل از مراسم فرار کرد، آن هم با مردی دیگر… گناه مادر را پایه دختر نوشتند. گفتند فرزند همان پدر است، که شیر همان مادر را خورده… این هم اینجا بماند مردها را از راه بدر می کند و به دختران چیزای بد یاد می دهد… برایش حکم بریدند…
خلاصه کتاب:
جذاب ترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. (کلی جانسن) با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من به عنوان هماهنگ کننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحت ترین بازیکن ها برای اداره کردن بود اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانی اش داغون شد! وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم یک نقشهی مسخره کشید… او به من کمک میکرد که توجه اونو جلب کنم و منم بهش کمک میکردم حسادت نامزد سابقش رو برانگیزه. ما قوانین تعیین کرده بودیم. ما کلمه امن گذاشته بودیم. اما میگن قوانین برای شکستنه مگه نه؟!
خلاصه کتاب:
نگار دختری که بعد از ازدواج مجدد پدرش با دختری جوان دل به برادر آن دختر می بندد! عشقی که از دید دیگران نامتعارف است! اما حضور پسرعمویش و نامزدی که قبل از تمام ماجرا ها بوده مانع این عشق می شود!
خلاصه کتاب:
عروسی که بعد از فوت شوهرش به اجبار باید با عموی شوهرش ازدواج کنه تا بچه ی تو شکمش بی پدر نمونه ولی بعد از دل بستن به عموی شوهرش ، حالا شوهرش زنده برمی گرده و…
خلاصه کتاب:
داستان دختری هست که با وجود زندگی عاشقانه ای که داشته به علت خیانت به شوهرش از طرف همه طرد شده است و حالا یکی از عناصر اصلی باند قاچاق زنان محسوب می شود که پلیس در پی دستگیری شان هست اما هیچ چیز انقدر ساده نیست. رمان از زنانی می گوید که در گیر و دار زندگی اسیر ناکجاآبادی شده اند که آخر خط است. از عشق می گوید و از اطمینان و اعتمادی که لطمه خورد... از دلی شکسته در پستوی عمارتی سخن می گوید که از چله نشینی عشقش گذشته و به درازای سال های سخت، حسرت نشین شده است…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.