خلاصه کتاب:
قصه یه دختر از جنس زندگی...به اسم نادیا...که برادری داره که عاشقشه... این برادر با ی سو تفاهم به زندان میره... نادیا برای جمع آوری پول تو یه مدرسه مشغول به فعالیت میشه که با آرمان آشنا میشه و می فهمه سال ها پیش دوست صمیمی برادرش بوده که بخاطر یه اشتباه از هم دور شدن... آرمان کمک مالی می کنه تا برادرش آزاد بشه ولی محمد بخاطر سوء تفاهم ها چشم دیدن آرمان رو نداره...
خلاصه کتاب:
_آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود. با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات از تنهایی معصومانه دست هایت... آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیات حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود...؟ آنه، اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی و اینک آن شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار توست....
خلاصه کتاب:
داستان دختری بختیاری رو روایت می کنه که به خاطر نجات جون برادرش قبول می کنه یه رسم کهنه قدیمی رو زنده کنه و به عنوان خون بس وارد زندگی مردی بشه که ۱۸ سال از خودش بزرگتره بشه ولی….
خلاصه کتاب:
دختری به اسم چکاوک... توی یه خونواده متوسط زندگی می کنه... تا اینکه باباش که حسابدار شرکت لیدل(چرم) بوده به جرم قتل معاون شرکت به زندان می افته... و این چکاوکه که برای نجات باباش به هر دری می زنه…
خلاصه کتاب:
داستان ترنم و آرینی است که به دلایلی مجبور به ازدواج می شوند که در ظاهر، ازدواج اجباری هستش... اما مگه دل بیتاب آرین میذاره که این ازدواج، اجباری و مثلا صوری باشه؟ از دست ندید که آرینش حسابی دل میبره…
خلاصه کتاب:
دختری به نام رها در خانوادهی مذهبی که برای دختر ارزش زیادی قائل نیستن به دنیا اومده. روزی که قراره به زور اون رو به یکی بدتر از پدرش شوهر بدن با یکی از پسرایی که باهاش تو تئاتر کار میکرده فرار میکنه. کم کم رها به اون پسر دل میبنده غافل از اینکه اون پسر رها رو به جای بدهیش به یه گروه قاچاقچی میفروشه. کسی که تو بچگی به عقد هم در اومده بودن و رها از اون بیخبره. پسر عمویی که از جنس غیرت و عشقه و درپی این دختر کوی به کوی میگرده…
خلاصه کتاب:
آهوا دختر جوانی است که با عنوان لیدر یک تیم برای بازی همیشه حاضر است. اعضای بینام و نشان تیم همراه او ناخواسته گرفتار مشکلات یکدیگر میشوند. تضاد ادیان آنها برای جامعه اگر چه ناخوشایند است و برخورد های اشتباهی در پیش دارد. اما همه آنها زیر سایه هویت های دیگری زندگی میکنند و نیمه واقعی خود را از مردم پنهان میکنند. با جبر یک تصادف بر حسب اتفاق آروکو مرد جوانی است که حکم بازی را تغییر داده و ناخواسته مسیر زندگی گروه اوتاکو عوض میشود اما این همهی داستان نیست….
خلاصه کتاب:
امیرحافظ پسری که مجبور میشه با بیوهی برادرش ازدواج کنه در حالی که خودش کس دیگهای رو دوست داره و با رابطهی پنهانی که با سلما داشته اونو باردار کرده و این موضوع زمانی پیش میاد که امیرحافظ با زنداداش بیوهش ازدواج میکنه و وقتی میفهمه سلما حاملهست بهش اجازه نمیده بچهشو سقط کنه و …
خلاصه کتاب:
درمورد دیوانه ای هست که همیشه گوشه خیابان ایستاده و مردم را تماشا می کنه. تا اینکه یک روز برحسب اتفاق خانمی با کودکی از کنارش رد میشه و آن کودک شکلات به اون آقای دیوانه میده. بعد چند سال آن کودک بزرگ شده و آقای دیوانه میشناسه تا اینکه….
خلاصه کتاب:
روی سکوی جلوی خونه نشستم… پاهام از خستگی زیادم زق زق می کردن… هنوز هم به فاصله ی زیاد مدرسه جدیدم تا خونه عادت نکرده بودم… مامان با یه لیوان آب سرد کنارم نشست… به چهره ی مهربونش نگاه کردم… تنها امیدم توی این دنیا مادرم بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.