خلاصه کتاب:
پاییز دختری درد دیده که پدرش اونو مقصر مرگ مادرش میدونه دست روزگار میچرخه درست زمانی که فکر میکنه داره خوشبخت میشه توسط افرادی ناشناس دزدیده میشه الیاس پسری مغرور یک دنده و دورگه به دنبال کتابی اجدادی هست که ادعا میکنه دست پاییزه ولی وقتی میبینتش یه دل نه صد دل عاشقش میشه برای نگه داشتنش…
خلاصه کتاب:
طلاق احساسی... سردی رابطه ها… مرگ دل ها… سکوت ماهی ها… همه ی بی کسی ها از همسنگر زندگی… باعث لحظه لحظه مردن شد… مردنی که محکوم به زنده بودنه… زنده بودنی که بدون نفس کشیدنه… سخته... درد داره... دردش همچون کشیدن ناخن رو تن تخته سیاه… مرگ اعصاب داره و حکم تحمل… اجبار… اجبار... و باز هم اجباری از جنس تحمل روزگار محک ات میزنه... آدم ها محک ات میزنن… دیوار کوچه ها و حتی سایه ها هم… محک ات میزنن !… محک میزنن تا ببینن پوستت از چه جنسیه شیشه یا… “سنگ” سخته چند سال دل بدی و در آخر... مجبور به دل بریدن بشی...
خلاصه کتاب:
داستان، داستان عشق است. مهتا دختری جوان اسیر عشق پسردایی تحصیل کرده اش رامتین است… غافل از اینکه رامتین از او متنفر است... روزها میگذرد... ماه ها و سال ها… روزگار دست این دو جوان را در دست هم میگذارد اما... این احبار حاصلی جز شب های غمگین و محزون مهتا و روزهای پرکار و خشمگین رامتین ندارد... اما! زمان همه چیز را حل می کند. گذر زمان عشق مهتا را همچون جوانه ای در قلب رامتین کاشت و به دنیا امدن دو فرشته ی کوچک از جنس بهشت و با آمدن بهار عاشقی این جوانه رشد کرد و تبدیل شد به عشقی جنون آمیز…
خلاصه کتاب:
درباره ی یه دختر که از یه خانواده متوسطه... دختری که بخاطر زندگی پدرش زندگی خودشو تباه می کنه!! پدر سوگند قصه ما که یه راننده تاکسی سادست به جرم قتل محکوم به اعدام میشه در این بین پسر مقتول شرطی می ذاره که این خانواده به کلی متعجب میشن!! پایان خوش
خلاصه کتاب:
نادرخان که از طلا فروشان قدیمی و اسم و رسمدار شیراز است. همچون پدرسالار تمام اعضای خانودهاش را تحت سلطهی خود دارد و درواقع بر آنها حکومت میکند. کار و زندگی همهشان وابسته به اوست تا آنجا که در خصوصی ترین مسائلشان دخالت میکند و عمدتاً هم به نتایج مطلوب میرسد. مگر در چند مورد خاص! دو فرزند و یک نوه! آنها که نتوانستد زیر بار این سطلهی ناعادلانه زندگی کنند و مقابل نادرخان ایستادند، اما مسلماً ایستادن مقابل نادرخان بهایی دارد که همهکس حاضر به پرداخت آن نیست. همهکس جز، باقر و باران و افشین که پیه خروج از زیر سایهی نادرخان را به تن مالیدند و عواقبش را به جان خریدند…
خلاصه کتاب:
سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاشهای زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمیشه و به تلاشش ادامه میده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه میشه که میتونه آیندهاش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور چشمی فامیل، عاملی میشه برای تشدید حس حسادت و رقابت. تا اینکه سیما برای جلو زدن از فرحان و پیشرفت تو کارش تصمیم میگیره…
خلاصه کتاب:
شرح زندگی سه شخصیت با نامهای مفتون، تینوش و فتاح است. تینوش همسر مفتون بوده و شغل او طراح لباس است، مفتون روزنامهنگار خبره و فتاح یک نویسنده در حال رشد در دهه ۶۰ بود…
خلاصه کتاب:
رای زندگیم تصمیم گرفتند همان هایی که از زندگی هیچ نمی دانستند. قضاوتم کردند. قضاوتی که تمام آینده ام را به آتش کشید. اگر این من،من نیستم،تقصیر تمام کسانی بود که تغییرم دادند. تغییرم دادند و من دنیایشان را در آتش این تغییر که بی تقصیر در تقدریم جای دادند می سوزانم...
خلاصه کتاب:
«حرامزاده استانبول» داستان خانوادهای اهل ترکیه و خانوادهای اَرمنی-آمریکایی را از زاویه دید چهار نسل از زنان روایت میکند. داستانی دربارهٔ هنجارهای جامعه، رازهای خانوادگی و نیاز مبرم به گفتگو و البته مفهوم فراموشی است فراموشی جمعی که ترکیه بهطور کل دچار آن شدهاست…
خلاصه کتاب:
آریو آژند، پلیس مخفیای هست که به عنوان یه هکر حرفهای به یه باند مخوف قاچاق انسان نفوذ کرده… مردی جدی و مقتدر اما زخمخورده که هدفش انتقامه و جون خودش رو گذاشته پای این کار! در این بین، توی یکی از تعقیب و گریزها تیر میخوره و نزدیک یه روستا در کردستان بیهوش میشه!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.