خلاصه کتاب:
نور از شیار پرده افتاده بود پشت پلکهایم. خوابم کال مانده بود. درست مثل چند شب قبل. روی پهلو چرخیدم و چشم بازکردم. صورت مادری با فاصلهی کمی از من روی بالش آرام گرفته بود. چشمهایش بسته بود و لبهایش میلرزید. نفسش بوی ماندگی میداد. بوی دهانی بدون دندان. به کندی روی تشک نشستم. موهایم را روی شانه جمع کردم و چشم دوختم به حرکت کرخت عقربههای ساعت که انگار یک جهان روی شانهشان سنگینی میکرد.
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختر شاداب و سرزنده ایه به نام لیلی که با خانواده خوب و پدر بزرگ و مادر بزرگش زندگی می کنه. همه چیز به نظرش عالی میاد، اما حضور ناگهانی پسر دایی اش که ده سال ایران نبوده همه باور هاش رو به هم می ریزه. اون ها به هم علاقه مند میشن و یک سری اسرار خانوادگی هم فاش میشه که برای لیلی خوشایند نیست. پای پسر دایی هم درست وسط همه ماجراهاست.
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به اسم مژگان هستش که دارای یک برادره و مادرش رو سالها پیش از دست داده. علی رغم مخالفت های زیاد مژگان پدرش دوباره ازدواج می کنه و…
خلاصه کتاب:
دختری به نام آناشید هستش که تو ۱۲ سالگی به فرزند خوندگی یه خانواده اشرافی پذیرفته میشه و اونا یه پسر دارن به اسم آریو که ۶ سال از آناشید قصه ما بزرگتره اون پسر از آناشید متنفر میشه چون حس میکنه که با اومدن اون به خانوادشون همه ی مهر و محبت ها به سمت اون سوق داده میشه و آریو قسم میخوره که از اون دختر انتقام بگیره و اون به آلمان میره و بعد از ۸ سال بر میگرده و حالا زمان انتقام میشه و اتفاقاتی که میفته و…
خلاصه کتاب:
دلیا دختری که بعد از مست دستگیر شدن، مجبور به همخونه شدن با پسرعموی دخترباز و عیاشش که نامزد داره میشه و یک شب وقتی مست میکنن حامله میشه و...
خلاصه کتاب:
امیرارسلان به خاطر کینه از خانواده ای، دختر خانواده رو اسیر خودش میکنه تا انتقام بگیره ولی متوجه میشه بهار دختر اون خانواده نیست و بهار هم قربانی اون هاست. نقشه ای میکشه. از طرفی از بهار خوشش اومده از طرفی میخاد به وسیله بهار انتقامشو بگیره…
خلاصه کتاب:
گرشا سرگرد کارکُشته ایه که ۵ سال پیش همسرش الیسا، اونو برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی، ترک کرده و به آمریکا رفته.. ولی عشقشون بهم، باعث شده همچنان بهم متعهد باشن و حرفی از طلاق نزنن..حالا بعد از ۵ سال، گرشا برای کشف باند قاچاق دارو، بعنوان سرمایه دار وارد هلدینگ شرکت های دارویی شده..در صورتیکه خودش برای درمان خواهرزاده اش محتاج داروست.. همین احتیاج باعث میشه گرشا به الیسا زنگ بزنه و ...........
خلاصه کتاب:
من رایانم… پسری که توی پوکر و شرطبندی حرف نداره، کسی که خیلی از دخترا به خاطر ثروتش و جذابیتش حاضرن براش هرکاری بکنن… اما دل من فقط پیش یه نفر گیره، یه نفر که یه شب تو یکی از شرطبندیام دیدمش و دیگه نتونستم ازش بگذرم ماهزاد، دختر باهوش و لوندی که رقیبمه و هیچ جوره باهام کنار نمیاد و دم به تله نمیده اما من باهاش شرطبندی می کنم و بدستش میارم و اون بالاخره مال من میشه…
خلاصه کتاب:
زندگی پره اتفاقه… میشه اسمشو گذاشت تقدیر… سرنوشت… هردو باهم… من و تو… نگاهت آرزوی من… نگاهم آرزوی تو… باهم زیر یک سقف… در یک مامن پر آرامش… مامنی برای ما… تا قسمت کنیم تنهایی هایمان را… یه مامن آروم… یه خوابگاه…
خلاصه کتاب:
طوفان آذری پسر ناخلف جسور آذری و سنا عباسی دختر بزن بهادر شاهکار عباسی داستان های زیادی با یکدیگر دارند. آنها عضو یک اکیپ پنج نفره ی سرسام آورند که به هیچ عنوان نمی گذارند یک آب خوش از گلوی کسی پایین برود. هیجان اصلی رمان وقتی شروع می شود که خیال حاجیان، مادر طوفان تصمیم می گیرد برای طوفان آستین بالا بزند چون دیگر تحمل کارهای عجیب و غریبش را ندارد… اما آنها “بدترین ها” هستند همیشه یک فکری در کله ی خرابشان دارند!… حال فکری بکر برای نجات جان طوفان از ازدواج اجباری یافته اند!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشیدی بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.