دانلود رمان تولد لوکا از لیانا دیاکو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
وقایع این داستان درست بعد از فراری دادن تونی و لوسیا توسط امیلی در پایان رمان عشق و آبرو صورت میگرید. باید رمان انتقام و آبرو و عشق و آبرو را مطالعه کرده باشید تا متوجه روند داستان شوید…
خلاصه رمان تولد لوکا
خیانت. این واژه ایه که از چند ساعت پیش تو سرم پیچیده بود اما حالا شنیدنش از زبان کسی که روحم رو تقدیمش کردم باعث میشه بدنم یخ بزنه. تا چند لحظه ی پیش همه ی بدنم از حرار ت داغ بود اما حالا تو سرمای جهنم هستم و حس میکنم هیچ رنگی توی صورتم نیست. خیانت. گناهی که میدونم کارلو هرگز نمی بخشه. به بازوش چنگ میندازم و سعی میکنم خودم رو توضیح بدم. “من فکر می کردم می تونم تحمل کنم. فکر می کردم میتونم انتقامم رو بگیرم و عین خیالم هم نباشه. اما وقتی آنتونیا رو دیدم
چطور دنبال مادرش جیغ و داد می کرد فهمیدم هر چقدر هم که لوسیا بهم بدی کرده باشه نمیتونم بذارم بمیره و دخترش رو تو این دنیا تنها بذاره. من نمی تونستم با این حس گناه زندگی کنم برای همین از انتقامم گذشتم.” تو چشماش خوی وحشی ای رو میبینم که سلول های بدنم رو به لرزه میندازه. مردمک چشماش بی قرار و مجنون وار روی چشمام میچرخه. آتش خشمش داره لحظه به لحظه شعله ور تر میشه. “پس تکلیف انتقام من چی میشه؟” سنگی که توگلومه کم کم داره راه تنفسم رو میبنده. میشم و
بهش خیره میمونم چون جوا ندارم بهش بدم. با خشم و دندون هایی کلید شده جمله هاشو تو صورتم پرتاب میکنه: “به این فکر نکرده بودی نه؟” تمام رگ های پیشونیش و گردنش از شدت عصبانیت برجسته شدند و نبض میزنن. کارلو درشت ترین مردیه که من تو عمرم دیدم اما تو این لحظه حس میکنم از شدت خشم چند برابر سایز واقعیش شده و انگار که من در برابرش مثل یه سنگ کوچیک پای دامنه ی یه کوه بزرگم. زبونم از شدت احساسات مختلف بند اومده و اونم وقتی میبینه جوابی ندارم تو یه لحظه گر میگیره و…